در اجتماع دیدهاید، مردی که به سیم آخر میزند و آمادهی جانبازی میشود، همه از او میترسند، هیچکس به جنگ او نمیرود، زیرا میداند که او آمادهی جان دادن است و از مرگ نمیترسد، بنابراین نمیتوان با هیچ وسیلهای، حتی مرگ، او را ترساند و تسلیم کرد.... بنابراین قدرتها و سلطهطلبها از او هراس دارند و او را رها میکنند و تسلیم ارادهی او میشوند و از اطرافش دور میگردند.... او تا وقتی که زنده است بهراستی زندگی میکند و هنگامی که میمیرد، زندگی ابدی مییابد. یک چنین زندگی، ممکن است کوتاه باشد، اما ثمربخشتر از هزارها زندگی و ارزنده تر از قرنها زندگی است .
کتاب رقصی چنان میانهی میدانم آرزوست نوشتهی شهید دکتر مصطفی چمران
بازم جالب بود
مثل همیشه
خوشم اومد