55

....اگر خداوند فقط تکه‌ای از زندگی می‌بخشید، به یک کودک بال می‌بخشیدم بی‌آنکه در چگونگی پروازش دخالت کنم. به سالمندان می‌آموختم که مرگ با فراموشی می‌آید نه پیری. ای انسان‌ها چقدر از شما آموخته‌ام. آموخته‌ام که همه می‌خواهند به قله برسند حال آنکه لذت حقیقی در بالا رفتن از کوه نهفته است. آموخته‌ام زمانی که کودک برای اولین بار انگشت پدر را می‌گیرد او را اسیر خود می‌کند تا  همیشه. آموخته‌ام که یک انسان فقط زمانی حق دارد به همنوعش از بالا نگاه کند که دست یاری به سویش دراز کرده باشد. چه بسیار چیزها از شما آموخته‌ام، ولی افسوس که هیچکدام به کار نمی‌آید وقتی که در یک تابوت آرام می‌گیرد تا به همت شانه‌های پر مهر شما به خانه‌ی تنهائی‌ام بروم....


قسمتی از وصیت‌نامه‌ی گابریل گارسیا مارکز


Subscribe in Google Reader

نظرات 2 + ارسال نظر
مرتضی سه‌شنبه 30 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 23:10 http://lovedesign.blogsky.com

سلام
خیلی قشنگ بود
حرفش,حرف حساب بود
یعنی واقعیتو گفته

amxi چهارشنبه 31 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 13:16

اگه این یه تیکه از زندگیه پس خود زندگی واقعی دیگه چیه؟
فکر کن............

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد