مهم نیست چقدر قوی باشی، مهم اینه که احساس کنی از بقیه قوی تری.
Subscribe in Google Reader
بلهbravo
غرور که حساب نمیشه ؟!فکر نکنم بشه ! یعنی هست ولی کاذب نیست .
نه چیزی که منظورمه با غرور فرق داره
اهل کوچه باغهای گذر زمانمشناسنامه ام را همین نزدیکی گم کرده امهمان جایی که برایم صادر کرده بودندکنار قانون زن بودن و برچسب ضعیفه داشتنحال و روزم بد نیست گریه ام پنهانیست در عوض لبخندم گوش فلک را پر کرده استکودکیم جا مانده در دل سکوتهای مکررروحیه ام خوب است نفسی در رفت و آمد همین هم از سرم زیاد استزندگیم عالی است شکر خداصدایم خاموش در پس بغضهای فرو خورده غم و غصه ای ندارم که بخورم چون سیر شده ام از همه سرکوبهای پی در پیزبانم ایرانی است با الفبای سکوتدست نویسم بد نیست با رموز الفبای خاموشی خوب آشناستگردش هایم طولانی استهر روز تا ته نبودن می روم سرگرمی هایم بسیار جذاب استهفتگی برای درد هایم قصه می بافم گاهی نیز خودم را بر می دارم با هم تا کوه بی قانونی می رویمدر نمازم جای شما خالیستبرنامه میچینم برای روزمرگی امخدا قبول کند گرچه اول وقت نیستروزه ام هر ماه است بودنم را روزه می گیرمجشن هایم سرخوشانه استمی رقصم در برابر سازهای زندگیدوستانی دارم همه سایه دارسایه هاشان اگر نبود آفتاب دلمردگی بی طاقتم می کردمی دانم عشق را تجربه خواهم کرد در پس ویرانی های دست ساز خط پایان را نمی دانم کجاست هر کجا هست به سلامت به دست خدا می سپارمش
بله
bravo
غرور که حساب نمیشه ؟!
فکر نکنم بشه ! یعنی هست ولی کاذب نیست .
نه چیزی که منظورمه با غرور فرق داره
اهل کوچه باغهای گذر زمانم
شناسنامه ام را همین نزدیکی گم کرده ام
همان جایی که برایم صادر کرده بودند
کنار قانون زن بودن و برچسب ضعیفه داشتن
حال و روزم بد نیست
گریه ام پنهانیست
در عوض لبخندم گوش فلک را پر کرده است
کودکیم جا مانده در دل سکوتهای مکرر
روحیه ام خوب است
نفسی در رفت و آمد همین هم از سرم زیاد است
زندگیم عالی است شکر خدا
صدایم خاموش در پس بغضهای فرو خورده
غم و غصه ای ندارم که بخورم
چون سیر شده ام از همه سرکوبهای پی در پی
زبانم ایرانی است با الفبای سکوت
دست نویسم بد نیست با رموز الفبای خاموشی خوب آشناست
گردش هایم طولانی است
هر روز تا ته نبودن می روم
سرگرمی هایم بسیار جذاب است
هفتگی برای درد هایم قصه می بافم
گاهی نیز خودم را بر می دارم
با هم تا کوه بی قانونی می رویم
در نمازم جای شما خالیست
برنامه میچینم برای روزمرگی ام
خدا قبول کند گرچه اول وقت نیست
روزه ام هر ماه است
بودنم را روزه می گیرم
جشن هایم سرخوشانه است
می رقصم در برابر سازهای زندگی
دوستانی دارم همه سایه دار
سایه هاشان اگر نبود آفتاب دلمردگی بی طاقتم می کرد
می دانم عشق را تجربه خواهم کرد
در پس ویرانی های دست ساز
خط پایان را نمی دانم کجاست
هر کجا هست به سلامت به دست خدا می سپارمش