....اگر خداوند فقط تکهای از زندگی میبخشید، به یک کودک بال میبخشیدم بیآنکه در چگونگی پروازش دخالت کنم. به سالمندان میآموختم که مرگ با فراموشی میآید نه پیری. ای انسانها چقدر از شما آموختهام. آموختهام که همه میخواهند به قله برسند حال آنکه لذت حقیقی در بالا رفتن از کوه نهفته است. آموختهام زمانی که کودک برای اولین بار انگشت پدر را میگیرد او را اسیر خود میکند تا همیشه. آموختهام که یک انسان فقط زمانی حق دارد به همنوعش از بالا نگاه کند که دست یاری به سویش دراز کرده باشد. چه بسیار چیزها از شما آموختهام، ولی افسوس که هیچکدام به کار نمیآید وقتی که در یک تابوت آرام میگیرد تا به همت شانههای پر مهر شما به خانهی تنهائیام بروم....
قسمتی از وصیتنامهی گابریل گارسیا مارکز
سلام
خیلی قشنگ بود
حرفش,حرف حساب بود
یعنی واقعیتو گفته
اگه این یه تیکه از زندگیه پس خود زندگی واقعی دیگه چیه؟
فکر کن............