3

Ken : At the same time as trying to lead a good life, I have to reconcile myself with the fact that, yes, I have killed people. Not many people. Most of them were not very nice people. Apart from one person.

Ray : Who's that?

Ken : This fellow,Danny Aliband's brother. He was just trying to protect his brother. Like you or I would. He was just a lollipop man.

He came at me with a bottle.What are you gonna do? I shot him down.

Ray : Hmm. In my book, though, sorry,someone comes at you with a bottle, that is a deadly weapon,he's gotta take the consequences.

Ken : I know that in my heart. I also know that he was just trying

to protect his brother, you know?

Ray : I know. But a bottle,that can kill you. It's a case of it's you or him. If he'd come at you with his bare hands, that'd be different. That wouldn't have been fair.

Ken : Well, technically, your bare hands can kill somebody, too. They can be deadly weapons, too.I mean, what if he knew karate, say?

Ray : You said he was a lollipop man.

Ken : He was a lollipop man.

Ray : What's a lollipop man doing knowing fucking karate?

Ken : I'm just saying.

Ray : How old was he?

Ken : About 50.

Ray : What's a 50-year-old lollipop man doing knowing fucking karate? What was he,a Chinese lollipop man?

---------------------------------------------------------------------------------------------

 

کن: یه زمانی تقریبا همون موقع‌ها که سعی داشتم یه زندگی خوب رو جلو ببرم ، مجبور شدم خودمو به این حقیقت راضی کنم که من آدم ‌کشتم. البته آدمای زیادی که نه ، بیشترشون هم آدمای چندان خوبی نبودن. غیر از یه نفر.
ری: کی بود؟
کن: داداش اون یارو دنی آلیبند بود. اون فقط سعی کرد از برادرش محافظت کنه. کاری که ممکنه من یا تو هم انجام بدیم. اون فقط یه آب‌نبات‌فروش بود. اما خب با یه بطری طرفم اومد. تو بودی چی‌کار می‌کردی؟ منم با یه شلیک کارشو ساختم.
ری: آهان. خب توی قوانین من، فکر کنم اگه یکی با یه بطری سراغت بیاد... شرمنده‌م، اما این یه سلاح مرگباره. اون آدم هم عاقبت‌شو دید.
کن: من اینو ازته قلبم می‌دونم، اما درضمن می‌دونم که اون فقط سعی داشت از برادرش محافظت کنه، می‌فهمی؟
ری: می‌فهمم، اما با یه بطری! این می‌تونه تو رو بکشه. این یه چیزیه تو این مایه‌ها که "یا تو، یا اون". خب اگه دست خالی جلوت در می‌اومد فرق داشت. اون‌وقت زیاد عادلانه نبود.
کن: اما از نظر تکنیکی دستای خالی یه نفر هم می‌تونه بکشتت. اونا هم می‌تونن یه اسلحه مرگبار باشن. اگه کاراته بلد بود چی؟
ری: تو گفتی اون یه آب‌نبات‌فروش بود!
کن: قبلا آب‌نبات‌فروش بود،
ری: یه آب‌نبات‌فروش می‌خواد چه غلطی کنه که کاراته بدونه؟
کن: من فقط گفتم...
ری: چند سالش بود؟
کن: حدود پنجاه سال.
ری: آخه یه مردک پنجاه ساله‌ی آب‌نبات‌فروش چه غلطی می‌خواد کنه که کاراته بلد باشه؟ مگه کی بوده؟ یه آب‌نبات‌فروش چینی؟


فیلم در بروژ از مارتین مک‌دونا

نظرات 2 + ارسال نظر
pashmakoo پنج‌شنبه 7 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 22:23 http://pashmakoo.blogsky.com

اون بالاییا رو فهمیدم پایینی ها چی نوشته؟؟؟

علی یکشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 14:36 http://kidsonline.ir

من که نه بالایی ها و نه پایینی ها.
هیچکدوم رو نفهمیدم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد