این وظیفهی نویسنده است که اگر نمیتواند شاهکار بنویسد، دست کم از نوشتن آشغال خودداری کند و به طریق اولی، این وظیفهی ناشر است که اگر نمیتواند شاهکاری برای چاپ پیدا کند، حداقل از چاپ آشغال خودداری کند.
کتاب رویای نوشتن از رابرت ژیرو
و توای خواننده: اگر نمیتوانی شاهکار بخوانی... لااقل آشغال نخوان
و توای ژیرو، چه کسی معلوم میکند که آشغال چیست و شاهکار کدام؟
آیا در طی زمان بسیاری از شاهکارها جای خود را به آشغال ندادند؟ و بسیاری از آنچه که در زمانی غیر از زمان خود مطرح شده بود و آشغال در نظر گرفته میشدند، شاهکار محسوب نشدند؟
این روح زمان است که زمانی چیزی را آشغال میداند و زمانی آشکار؟!
خیلی جالب بود.
خوشــــمان آمد